سید امین حسینی، مدرس دانشگاه، مشاورخانواده و متخصص زوج درمانی
جوّ خانوادگی بستری است که در آن، خانواده شیوه کنار آمدن با زندگی را به کودک سرمشق می دهد. در واقع جوّ خانوادگی نشاندهندهی وضعیّتی است که والدین در خانواده به وجود میآورند. در جوّ خانواده است که کودکان درباره ارزشها و سنتها چیزهایی یاد میگیرند و میکوشند خود را با معیارهایی که پدر و مادر تعیین میکنند، سازگار نمایند. کودکان همچنین با مشاهدة نحوة تعامل خانوادهشان، چگونگی برقراری رابطه با دیگران را یاد میگیرند و با دقّت در الگوهای نقش جنسیّتی که والدینشان برگزیدهاند، این الگوها را میآموزند (تامپسون و رودلف، 1384).
در مطالعة تامسون و رادولف (1996)، دوازده نیمرخ از جوّ خانوادگی معرفی شده است:
خودکامه: جوّ چنین خانوادهای مستلزم اطاعت بی چون و چرای کودکان از بزرگترهاست. کودکان در تصمیمگیریهای خانواده سهم ناچیزی داشته و یا اصلاً سهیم نیستند. اگر چه کودکان در این خانوادهها خوش رفتار و مؤدب هستند، اما تمایل به اضطراب و وابستگی دارند. احتمال کمیوجود دارد که چنین کودکان خجالتی، در زندگی آینده از خود سرکشی و یاغیگری نشان دهند.
بازدارنده: در جوّ خانوادگی بازدارنده به کودکان اجازه ابراز افکار و احساسات داده نمی شود و ابراز اندیشه برای آنها محدود به چیزهایی است که والدین خواهان شنیدن آن هستند. کودکان در این خانوادهها حتی در موقعیّتهایی مانند جلسة مشاوره که به آنها اجازه ابراز احساسات داده میشود، ناتوان به نظر میرسند. در این خانوادهها از ارتباطات صمیمانه استقبال نشده و کودک در این راستا تشویق نمیشود.
طردکننده: کودکان در چنین خانوادهای احساس می کنند که کسی آنها را دوست ندارد و مورد پذیرش دیگران نیستند. برخی والدین نمی دانند که چطور باید ابراز عشق و محبّت کنند. برای مثال احساس خود را اینگونه بیان میکنند «تو را دوست دارم، اما هنوز به خاطر عدم مسئولیّتی که داشتی عصبانی هستم». کودک در چنین خانوادهای می تواند به سادگی دچار دلسردی و بیانگیزگی شود.
تحقیرکننده: در جوّ خانوادگی تحقیرکننده کودکان مورد انتقاد و سرزنش واقع شده و اغلب به همان جهتی که از پیش برای او پیش بینی شده، کشیده می شوند. انتقاد دایمیعموماً منجر به بدگمانی و ناتوانی در انجام شایسته روابط بین فردی می شود.
معیارهای بالا (کمالگرا): کودکان در خانواده هایی با معیارهای بالا (کمالگرا) ممکن است چنین فکر کنند که: «هیچکس مرا دوست نخواهد داشت مگر اینکه همه را راضی کنم». ترس از شکست موجب میشود که افراد کمالگرا، پریشانی را تجربه کنند. فشار روانی که این کودکان تجربه میکنند اغلب مانع انجام کامل و دقیق کارها میشود، در صورتی که توانایی انجام کار را به صورت کامل دارند.
ناهماهنگ: در جوّ خانوادگی ناهماهنگ، جنگ و جدال بیوقفه وجود دارد. کودکان در این جوّ خانوادگی یاد میگیرند که تلاش برای کنترل کردن دیگران و ندادن کنترل خود به دست آنها، بسیار حائز اهمیّت است. رسیدن به قدرت، هدف اصلی برای این قبیل کودکان است.
ناهمگونی: روشهای بیثبات نظم و برنامههای روزمرة خانواده، اغلب ریشة پیدایش بلاتکلیفی و ناهمگونی در درون خانه است. این بیثباتی و ناپایداری در انجام وظایف والدینی باعث عدم خود کنترلی، انگیزش پایین، خودمحوری، بی ثباتی و روابط بین فردی ضعیف میشود.
مادیگرا: در جوّ خانوادههای مادیگرا، کودکان یاد میگیرند که احساس ارزش خود، به مقایسه آنها با دیگران وابسته است. روابط بین فردی در مقایسه با ثروت اندوزی، اغلب در چنین خانوادهای در درجهی دوم اهمیّت قرار دارد.
حمایتگر افراطی: خانوادههایی که حمایتگر افراطی هستند، مانع رشد بهینة کودکان میشوند، زیرا والدین بیش از اندازه کارهای مربوط به آنها را به عهده میگیرند. اینگونه والدین از کودکان در برابر عواقب رفتارشان دفاع نموده و با این کار واقعیّت شرایطِ پیشآمده را انکار میکنند. این سبک والدینی منجر به احساس درماندگی و وابستگی در کودک شده و او را برای دریافت تأیید، متکی به دیگران خواهند کرد.
ترحم انگیز: جوّ خانواده های ترحم انگیز نیز مانع از رشد مطلوب و به کار گیری تواناییهای بالقوه، برای حل مسایل و مشکلات زندگی، در کودک میشوند. کودکان در چنین خانوادهای - بهخصوص آنهایی که تشویق میشوند که به حال خود تأسف بخورند - از دیگران انتظار کمک و اقدام در جهت نجات و رهایی خود از شرایط موجود را خواهند داشت.
ناامید: والدین مأیوس و «ناامید»، اغلب این نگرش را به فرزندان خود منتقل میکنند. این فرزندان به گونه ای عمل می کنند که گویی نا امیدی بخشی از زندگی آنهاست. جوّ خانوادگی ناامیدانه ممکن است به دلیل عوامل اقتصادی نیز به وجود بیاید، به ویژه اگر فرد نانآور خانواده، سرمایه خود را از دست داده باشد.
شهید: افرادی که عزّت نفس پایینی دارند، ناامید و مأیوس هستند. ممکن است دیدگاه بدبینانه مضاعفی داشته باشند و خود را شهید به حساب بیاورند. از طرفی، کودکان در این خانواده ها، به اشتباه، می آموزند که زندگی ناعادلانه است و دیگران باید با آنها رفتار بهتری داشته باشند. قربانی شمردن خود، زمینة مستعد برای بروزوابستگی است. کودکان از جوّ حاکم در خانواده ارزشها و آداب و رسوم را آموخته و سعی میکنند که خود را با استانداردهای درون خانواده هماهنگ کنند.